خاطرات من
شهادت مظلومانه امام مجتبى علیه السلام
مشهور میان مورخان و علماى مسلمان این است که امام مجتبى(ع) بر اثر زهرى که از سوى معاویة بنابىسفیان توسط جعده به آن حضرت خورانیده شد، در روز پنجشنبه 28 صفر سال پنجاهم هجرت در سن 48 سالگى به شهادت رسید. همان طورى که شیخ مفید(ره) متوفاى قرن پنجم، سال413 هجرى، و مفسر ادیب و توانمند شیخ طبرسى(ره) در قرن ششم سال 548 هجرى در دو کتاب خود و علامه بزرگوار حلى در قرن هشتم سال726 هجرى بر آن تصریح کردهاند. مرحوم شیخ طبرسى - روایتى را از طبرانى نقل مىکند و مىگوید:
«ایشان در کتاب «معجمه» نوشته است: امام مجتبى(ع) در ماه ربیعالاول سال49 هجرى به وسیله زهر به شهادت رسیده است.» و در این جا قول سومى وجود دارد و آن این که: «امام حسن(ع) در روز پنجشنبه، هفتم ماه صفر سال پنجاه هجرى رحلت نموده است.»مرحوم علامه مجلسى این قول را به شیخ ابراهیم کفعمى صاحب مصباح و بلد الامین نسبت داده است. ابن قتیبه دینورى مىگوید: چیزى از رحلت امام مجتبى(ع) نگذشت که معاویه اقدام به گرفتن بیعت از مردم شام براى پسرش یزید کرد و این را طى بخشنامهاى به همه جهان اسلام اعلام نمود. مراسم کفن و دفن آن گاه که امام حسن(ع) دار فانى را وداع گفت، عباس بنعلى(ع)، عبدالرحمن بنجعفر و محمد بنعبدالله بنعباس به کمک امام حسین(ع) شتافتند و آن حضرت با کمک آنان جنازه برادر را غسل داد، حنوط کرد و کفن نمود، آن گاه به مصلا (جایگاه خاص، جهت نماز گزاردن بر مردگان) که در نزدیکى مسجد النبى بود منتقل نمودند، که آن مصلا را «بلاطه» مىنامیدند. در آن جا بر جنازه آن حضرت نماز گزاردند، سپس جنازه را جهت تجدید عهد و دفن، نزدیک مزار رسول خدا(ص) بردند. ممانعت از دفن در حرم پیامبر فرماندار مدینه، مروان بنحکم به همراه آشوبگران جلو آمدند و فریاد برآوردند: شما مىخواهید حسن بنعلى را در کنار پیامبر دفن کنید؟ از طرف دیگر عایشه سوار بر استر به جمعشان پیوست و فریاد زد: چگونه مىشود کسى را که من هرگز او را دوست ندارم، به میان خانه من داخل کنید. مروان گفت: آیا سزاوار است عثمان در دورترین نقطه مدینه در قبرستان دفن شود و حسن بنعلى در جوار پیامبر خدا(ص) هرگز نمىشود، من شمشیر به دست مىگیرم و حمله مىکنم و ممانعتخواهم نمود.عدهاى از امویان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و مىخواستند فتنهاى به پا کنند که امام حسین(ع) با بردبارى جنازه برادرش را به سوى بقیع برگرداند و بنىهاشم را آرام نمود و در جوار جدهاش فاطمه بنت اسد در بقیع دفن نمود و از خونریزى و فتنه به همان وضعى که امام مجتبى(ع) وصیت نموده بود جلوگیرى کرد. امام حسین(ع) رو به مروان کرد و فرمود: اگر برادرم وصیت کرده بود که در کنار جدش پیامبر(ص) دفن شود، مى فهمیدى که تو کوچکتر از آنى که بتوانى ما را برگردانى و جلو دفن جنازه او را در میان حرم پیامبر(ص) بگیرى.ابنشهر آشوب مىافزاید: به هنگام بردن جنازه امام مجتبى(ع) به سوى بقیع غرقد، افراد شرور و پستبه پشتیبانى امویان به جنازه آن بزرگوار تیراندازى کردند، به طورى که هنگام دفن هفتاد تیر از بدن آن حضرت جدا نمودند. عایشه به هنگام دفن امام مجتبى(ع).ابنعباس(ره) خطاب به عایشه (در حالى که چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: «واسو اتاه فیوما على بغل و یوما على جمل، تریدین ان تطفئى نورالله و تقاتلى اولیاءالله ارجعى فقد کفیت الذى تخافین و بلغت ما تحبین و الله منتصر لاهل البیت و لو بعد حین چه بیچارگى و بدبختى! امروز سوار بر استر شدى و یک روز سوار بر شتر گشتى (اشاره به جنگ جمل). تو مىخواهى نور خدا را خاموش کنى و با اولیاى خدا بجنگى. برگرد، آنچه دیگران مىخواستند انجام دادى و ماموریتخویش را به پایان رساندى، خداوند اهل بیت(علیهم السلام) را یارى خواهد کرد، گرچه زمانى بگذرد...» و بعضى سخن ابنعباس را چنین نقل کردهاند: «جملت و بغلت و لو عشت لفیلت!» آن روز سوار بر شتر گشتى و امروز بر استر سوارى، و اگر زنده بمانى [براى مبارزه با نور خدا و اهل بیت] بر فیل نیز سوار خواهى گشت. و در قسمتهایى از زیارات جامعه، خطاب به امامان معصوم(علیهم السلام) ماجراى شهادت آن بزرگوار را از زبان امام صادق(ع) چنین نقل مىکند:«یا موالى... انتم بین صریع فى المحراب قد فلق السیف هامته و شهید فوق الجنازة قد شکتبالسهام اکفانه [اکفانه بالسهام]...; اى سروران من...! شما کسانى هستید که بعضى جسدتان در میان محراب عبادت در حالى که فرقتان شکافته بود، به شهادت رسیدید و بعضى از شما شهیدى هستید که دشمنان اسلام بر جنازه شما تیراندازى کردند، به طورى که کفنتان سوراخ سوراخ گردید..در روایت فوق، ابتدا اشاره به نحوه شهادت على بنابىطالب(ع) شده است و سپس ماجراى تیرباران شدن جنازه امام مجتبى(ع) را بیان مىکند و در ادامه آن، ماجراى شهادت امام حسین(ع) و دیگر ائمه را بیان مىدارد. انعکاس شهادت امام مجتبى(ع) شهادت مظلومانه سبط اکبر رسول خدا(ص) پرده نفاق را از چهره کریه معاویه کنار زد; پرده نفاقى که ذوالفقار امیرمؤمنان(ع) در صحراى صفین قادر بر دریدن آن نگردید. شهادت امام مجتبى(ع) کارى کرد که عمرو بننعجة گفت: «رحلتحسن بنعلى[ع] اولین خاک ذلت و خوارى بود که بر سر عرب پاشید و سیاهبختش گردانید.» الف) واکنش مردمامام باقر(ع) نسبتبه انعکاس شهادت آن بزرگوار فرمود: «مکث الناس یبکون على الحسن بنعلى و عطلت الاسواق; به هنگام شهادت امام مجتبى(ع) مردم گریه و زارى داشتند، حزن آنان را فرا گرفت و عزادارى نمودند و بازارها را تعطیل کردند.» ب) حضور همگانى جهم بنابىجهم مىگوید: چون امام حسن مجتبى(ع) رحلت نمود، بنىهاشم همگى بسیج گردیدند و به تمام شهرها و روستاهاى اطراف مدینه که در آنها، انصار زندگى مىکردند رفتند و خبر شهادت آن حضرت را با حزن و اندوه اعلان داشتند، به مجرد شنیدن خبر رحلت آن بزرگوار، زن و مرد، کوچک و بزرگ همگى در تشییع جنازه شرکت نمودند، به طورى که بر اثر کثرت جمعیت در میان بقیع اگر سوزن به روى زمین مىافتاد به زمین نمىرسید. پ) مردم مکه و مدینه ابن ابىنجیح مىگوید: «در مکه معظمه و مدینه منوره یک هفته عزاى عمومى بود و همه مردم اعم از زنان، مردان و فرزندان خردسال، در فقدان آن حضرت اشک مىریختند.» ت) مردم بصرهابوالحسن مدائنى مىنویسد: عبدالله بنسلمه جهت رساندن خبر رحلت جانگداز امام مجتبى(ع) براى زیاد بنابیه وارد بصره شد، که به محض پخش خبر شهادت آن حضرت، آه و ناله مردم بلند شد. ابوبکر برادر زیاد مریض بود، چون صداى گریه مردم را شنید از همسرش میسه بنتشحام پرسید: چه خبر شده؟ با بىپروایى گفت: «حسن بنعلى درگذشت و مردم از دست او آسوده شدند!»ابوبکر با خشم و ناراحتى گفت: «ساکتباش! واى بر تو! خداى سبحان او را از شر بسیارى آسوده کرد، و لیکن مردم با فقدان او خیر بسیارى را از دست دادند، خداوند حسن بنعلى را رحمت کند) همسر معاویه ابن قتیبه نیز مىنویسد: «خبر رحلت امام مجتبى(ع) چون به معاویه رسید، او و بعضى از همراهانش سجده شکر به جا آوردند و تکبیر گفتند، و لیکن فاخته همسر معاویه سخت ناراحت گردید و معاویه را بر شادمانىاش نکوهش نمود و فریادش به «انا لله و انا الیه راجعون» بلند شد». ج) معاویه و یارانش در آن زمان عبدالله بنعباس در شام به سر مىبرد، چون خبر خوشحالى معاویه را در رحلت امام مجتبى(ع) شنید بر او داخل شد و چون بر زمین نشست، معاویه گفت: حسن بنعلى مرد و هلاک گردید! عبدالله گفت: بلى، آنگاه چند مرتبه تکرار کرد: «انا لله و انا الیه راجعون» سپس گفت: معاویه! شنیدم اظهار خوشحالى و شادمانى کردهاى! آگاه باش! قسم به خدا با مرگ حسن بنعلى هرگز قبر تو پر نمىگردد و کوتاهى عمر با برکت او بر عمر تو نمىافزاید. او رحلت نمود و حال آنکه وجودش بهتر از تو بود. اگر امروز ما گرفتار فقدان آن وجود مبارک شدهایم، قبلا به چنین مصیبتى در رحلت رسول خدا(ص) مبتلا گشته بودیم، و لیکن خداوند سبحان با تعیین جانشین نیکو، آن را جبران نمود. در این هنگام عبدالله فریادى برآورد و گریه زیادى کرد به طورى که هر کس در آن جا بود تحت تاثیر قرار گرفت و اشکش جارى گشت، حتى معاویه خبیث هم گریان شد.راوى گفت: «هرگز مانند آن روز، مجلسى را چنان متاثر و گریان ندیدم.» چ) بنىهاشم در مدینه منوره حاکم در مستدرک مىنویسد: «چون امام حسن مجتبى(ع) در گذشت، زنان بنىهاشم یک ماه در سوگ آن حضرت عزادارى و نوحه سرایى نمودند.»عبیده بنت نائل از عایشه بنتسعد نقل مىکند: «زنان بنىهاشم به مدت یک سال براى حسن بنعلى عزادارى کردند.»
Design By : Pichak |